عباسیهها
اضطراب همه ی وجودم رو گرفته بود خطر بزرگی تهدیدم می کرد با همه ی وجود می ترسیدم دنبال یه راهی بودم که چاره ی کارم باشه هیچ راهی به ذهنم نمی رسید هیچ ...... . . . نمی دونستم چه کاری باید کرد ناگهان لب هام به حرکت اومد اسمش که بر زبونم جاری شد مثل آتشی که بر آب می ریزه ، همه ترسی که وجودم رو فرا گرفته بود ، فراری شد " یا ابا الفضل " . " یا غیرت الله " دیگه تموم شده بود حس شیرینی به دلم نشست اونقدر صداش کردم که انگار اومده بود مطمئن نیستم ، ولی حتما صدای طنین قدم هاش بود که منو به خودم آورد همون گام هایی که آرامش و قرار دل " زینب " بود چشم هام رو باز کردم ! نبود ... خیلی دلم سوخت . بیشتر که به خودم اومدم دیدم هنوز زیر لب دارم صداش می کنم : " یا غیرت الله " عکس تو ، ستاره شمایل ها شد خورشید امید ، " سیدی یا عباس ! " مهر تو ، کلید حل مشکل ها شد - - - - - - - - گرچه خود پرچم به دوش کربلاست " رایة العبــاس " در دست خداست
| نوشته شده توسط یاس در دوشنبه 85/1/14 و ساعت 10:26 صبح | نظرات دیگران()
|
||
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||
درباره خودم
یاس با یاد ِ اباالفضل دلم آسودهست لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :3
بازدید دیروز :8 مجموع بازدیدها : 219528 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|
||